پسرخوانده دیوانه شد - او از نامادری خود خواست تا به او کمک کند تا بار را پیاده کند! در نهایت او فقط یک بار قبول کرد که این کار را انجام دهد. ها-ها-ها، و بعد خودش اعتراف کرد که پدرش هرگز او را اینقدر باحال نکشیده است. ماهی را روی قلاب گرفتید - اکنون برای مدت طولانی روی آن بال می زند!
بنابراین احتمالاً در آینده رایانه ها از مشتریان پول می گیرند و فاحشه ها را به لعنت می اندازند. جالب است که مغز کامپیوتر به شما این امکان را می دهد که سبزه را خفه کنید و به او تجاوز کنید، اما در دهان او شاش نکنید. فکر می کردم می خواهد او را خفه کند، اما این کار را نکرد. ظاهراً یک مرد بالغ متوجه شد که در آن صورت کسی نخواهد بود که بمکد و دیک خود را در گوشت بکوبد - در جامعه نجیب، ماوایس تن است.
الکس فوکس